یافتن یک سری مقاله های کاربردی و پر از توصیه های مفید برای افرادی که به دنبال یافتن شغل هستند بسیار آسان است، اما چالش زمانی است که برای افرادی که در حال حاضر در جایی مشغول به کار هستند و استخدام شده اند، به دنبال مقاله هایی باشیم که به آن ها برای پیشرفت و گسترش کار شان کمک کند. از آن جایی که بسیاری از شرکت ها در حال حاضر بسیاری از کارکنان خود را تعدیل کرده اند، برخی از نیرو های کار این روز ها در این شرکت ها در حال حاضر به ناچار کار سه نفر را انجام می دهند. در نتیجه مادامی که کارکنان از شدت استرس موجود در محیط کار خود رنج می برند، چطور می توان به پیشرفت شغلی فکر کرد و در این خصوص کاری انجام داد؟
در این خصوص طیف بسیار گسترده ای از نکات کاملا منطقی و عقلانی وجود دارد که می توانم به شما پیشنهاد دهم، اما مادامی که آن ها را به خاطر نسپارید یا واقعا آن ها را انجام ندهید، هیچ کدام از آن ها نمی توانند شما را در مسیر موفقیت شغلی تان قرار دهد. با در ذهن داشتن این موضوع، در این مقاله ما ده عادت کاربردی را ارائه کرده ایم که به شما برای پیشرفت و موفقیت کاری تان کمک می کند. در صورتی که آن ها را به ذهن بسپارید و درست به آن ها عمل کنید، این موارد به شما کمک خواهند کرد تا از میزان استرس روزمره بکاهید و به این ترتیب بیش تر روی پیشرفت شغلی تان تمرکز کنید:
۱. ماموریت شغلی خود را خوب بشناسید و با جدیت تمام آن را دنبال کنید
این عادت درست مانند شعر شکسپیر ممکن است در سطوحی بالاتر و بیش تری نیز قابل تفسیر شدن باشد. از دیدگاه فلسفی، این عادت شما را برای کشف و یافتن نقش هایی منحصر به فرد و مناسب با استعداد های تان، علایق تان و ارزش های تان به چالش می کشد و به عنوان یک نیرو محرکه شما را به سمت موفقیت سوق می دهد.
در سطوحی کمی عملی تر، در درجه ی اول ماموریت شغلی شما با توضیح و تعریفی که در خصوص کارتان وجود دارد، بیان می گردد. شاد ترین افراد شاغل و حرفه ای آن دسته از افرادی هستند که به خوبی شغل و حرفه خود را می فهمند، و دقیقا می دانند که عملکرد خوب در کارشان چه تعریفی دارد و چه کارهایی را باید برای انجام هر چه بهتر کارشان انجام دهند. این امر در واقع ترکیبی از صلاحیت و شایستگی های تکنیکی مرتبط با کار با هر آن چیزی است که مدیریت و مشتریان از عملکرد آن ها توقع دارند. همان طور که در این خصوص یک کارشناس کیفی می گوید، آن ها برای همان بار اول، کار درست را انجام خواهند داد.
۲. صلاحیت و شایستگی به تنهایی نمی تواند شما را به آن چه که می خواهید برساند
زمانی که شما کار خود را به نحو احسنت و به بهترین شکل انجام می دهید، نیاز دارید تا مدیریت نیز متوجه این عملکرد خوب شما در کار تان شود، و بداند که برای پیشرفت کردن در کارتان و انجام بهتر کارتان به پاداش نیاز دارید و باید برای آن پاداش به شما تعلق بگیرد. در واقع مدیر شما باید متوجه این شود که شما برای بالا رفتن توقع دریافت پاداش از او را دارید. در بسیاری از موارد اما اکثر کارکنان فکر می کنند که روسای آن ها به صورت بالقوه از عملکرد آن ها آگاهی دارند و می دانند که عملکرد کاری خوب آن ها موجب پیشرفت در کار شده است و فکر می کنند که کار خوب و عملکرد مثبت آن ها به صورت خودکار تصدیق شده و مورد تشویق قرار خواهد گرفت. این در حالی است که در بیش تر محیط های کاری تنها زمانی که کارکنان کاری را اشتباه انجام می دهند و مشکل ایجاد می کنند، به چشم می آیند و دیده می شوند.
در این صورت باید بدانید که اگر واقعا به دنبال پیشرفت در کار خود هستید، باید هر آن چه که می خواهید را تقاضا دهید و درخواست خود را بیان کنید. در نظر داشته باشید که مدیر شما خواننده ذهن شما نیست، و این که ساکت و بی صدا در انتظار دیده شدن و شناخته شدن بمانید، نمی تواند یک روش کاربردی و نتیجه بخش محسوب شود.
۳. به یک کارآفرین تبدیل شوید
سال ها پیش، مجله Fast Company یک داستان تحت عنوان “Me, Inc. “ را منتشر کرده بود. این داستان و مضمونی که داشت، در طرز تفکر خوانندگان آن نسبت به شغلی که دارند تحول و انقلاب بزرگی ایجاد کرد. این مقاله این مضمون را در برداشت که از آن جایی که سازمان ها مدت زمان ماندگاری کارکنان را تضمین نمی کنند و هیچ تضمینی برای اشتغال مادام العمر کارکنان در هیچ شرکتی وجود ندارد، بهتر است که که کارکنان به جای فکر کردن به این که یک کارمند وفادار باشند، خود را به عنوان یک پیمانکار با طیف وسیعی از کار ها در نظر بگیرند. در واقع منظور از این حرف این است که هیچ کارمندی صرفا خود را تنها در یک موقعیت شغلی ثابت متصور نشود و بداند که هر زمانی ممکن است از آن کار کنار گذاشته شود. به عنوان یک پیمانکار و نیروی کاری موقتی، تمرکز شما باید روی انجام بهترین و عالی ترین کار ها باشد و تا جایی که می توانید در هر موقعیتی که قرار دارید بیش ترین چیز ها را یاد بگیرید. علاوه بر همه ی این ها باید کاملا برای ورود به یک موقعیت شغلی جدید بر اساس تمایل و نیازی که وجود دارد آماده باشید.
۴. برخی از ریسک ها را برای رشد و پیشرفت کارتان بپذیرید
مسئولیت های مربوط به توسعه و پیشرفت کاری تان را درک کرده و بپذیرید. زمان با ارزش خود را به امید دستیابی به بهترین ها یا این که منتظر بمانید تا شرکت شما متوجه عملکرد مثبت و موثر شما و کار های باکیفیتی که انجام می دهید شود، هدر ندهید. برای کار خود یک مسیر پیشرفت شغلی را در نظر گرفته و تعیین کنید و مدیریت خود را نیز در جریان این رویکرد پیشرفت شغلی قرار داده و آن ها را در این مسیر پیشرفت شغل تان همراه بسازید.
۵. به غریزه و انرژی درونی خودتان اعتماد کنید
در صورتی که اوضاع آن طور که باید پیش نمی رود و موقعیتی که در آن قرار گرفته اید آن چیزی نیست که احساس خوبی به شما بدهد، نباید اجازه دهید که استدالال ها و منطق موجود شهود و بصیرت شما را باطل کرده و بر آن غلبه کند. آیا تا به حال برای شما پیش آمده که با ورود به یک شغل یا پذیرفتن یک موقعیت جدید کاری، حس درونی شما به شما در این خصوص هشدار دهد، و تنها بعد از گذشت چند هفته متوجه شوید که غریزه و حس درونی اولیه شما درست بوده است؟
استیو جایز خوب می دانست که عموم مردم چه می خواهند و همین خواسته ها را برای آن ها قابل دسترس کرد، آن هم درست قبل از آن که آن ها بدانند که واقعا چه می خواهند و به دنبال چه چیزی هستند. اگر او مسیر حرفه ای خود را آن طور که باید طی نمی کرد، شاید در حال حاضر هنوز هم به جای استفاده از iPod از دستگاه سی دی پلیر استفاده می کردیم.
منطق و استدلال در فرایند تصمیم گیری جایگاه مخصوص به خود را دارند، اما تفکری که بر اساس عقل باشد به شما یک دیدگاه و چشم انداز متعادل در خصوص پیشرفت کارتان می دهد که تجزیه و تحلیل های خالص نمی توانند همچین دیدگاهی را به شما ارائه دهند.
۶. حتی زمانی که به دنبال یک موقعیت شغلی جدید نیستید، از اهمیت شبکه ها غافل نشوید
شبکه های حرفه ای و توسعه یافته و بهره گیری از آن ها به خوبی می توانند یک منبع مفید و کاربردی برای هر چیزی، از جمله دوستی، مربی گری و یادگیری و مراجعه برای موارد مورد نیاز باشند. شبکه هایی که در اختیار شما قرار می گیرند و از آن ها استفاده می کنید حتی به خوبی می توانند یک منبع مفید جهت فراهم کردن امکان پیش بینی در خصوص ارزیابی فرصت ها و مشکلات پیش روی شما نیز باشد. منظور از شبکه منابع بسیار متنوعی است. برای نمونه سازمان های تجاری و صنفی، انجمن های فارغ التحصیلان، زنجیره های دوستی و کلاس های آموزشی مداوم همگی می توانند منابع بی نظیری را برای گسترش روابط تان با همکاران تان را فراهم اورند تا به واسطه ی آن ها بتوانید در کار تان پیشرفت کنید. به یاد داشته باشید، امنیت شغلی می آید و می رود و چیز ماندگاری نیست، اما شبکه های ثابت و محکمی از مخاطبان ارزشمند است که فارغ از هر شرایط و موقعیتی، برای شما می مانند و به شما کمک خواهند کرد و ارزش زیادی دارند.
۷. برای راه حل های برد – برد مذاکره کرده و تبادل نظر کنید
شاید به صورت غریزی همکاری و کنار آمدن با برخی از افراد غیر ممکن به نظر بیاید، اما در بسیاری از مواقع ممکن است شرایطی ایجاد شود که در آینده باز هم مجبور به همکاری در کنار یک دیگر شوید و مجددا با افرادی که مخالف آن ها هستید، کار کنید. تحقیر و احساس حقارت منجر به شکل گیری روابطی طولانی مدت نمی شود. در عوض این نوع احساس و روابط در دراز مدت، میل دائمی به انتقام را در افراد پرورش می دهد.
بنابراین در موقعیت بعدی زمانی که کسی را مقابل خودتان مشاهده کردید، خودتان را در موقعیت طرف مقابل تان قرار دهید. سعی کنید راه حلی را پیشنهاد دهید که به نفع هر دوی شما باشد. در این حالت شاید شما یک برد و پیروزی کوتاه مدت را به دست نیاورید، اما برای مدتی طولانی نیز در یک دشمنی گیر نخواهید افتاد و گرفتار یک دشمن نمی شوید.
۸. در مواجه با چالش های بزرگ اعتماد به نفس داشته باشید و به خودتان بگویید که می توانید
منظور من از این حرف این نیست که در خصوص رزومه تان یا چیزی که هستید دروغ بگویید یا تظاهر به فردی کنید که واقعا نیستید. زمانی که می گوییم وانمود کنید، یعنی در مواجه با چالش های بزرگ اعتماد به نفس داشته باشید و به خودتان بگویید که می توانید این کار را انجام دهید. شک و تردید داشتن در خصوص آن چه که هستید و توانایی هایی که دارید می تواند مانند یک غده ی سرطانی در شما رشد کند و در نتیجه با خود بگویید که واقعا می توانم این کار را انجام دهم؟ آیا به اندازه کافی برای انجام دادن این کار و پذیرفتن این شغل کافی هستم؟
اگر شما از عدم اطمینان به خودتان یا کمبود اعتماد به نفس رنج می برید، به یاد داشته باشید که رفتار های مثبت می تواند به سادگی بر موارد منفی غلبه کند و شما را از این پیله بیرون بکشد. همچنین در نظر داشته باشید که رفتار شما چیزی است که دیگران می بینند، نه چیزی که شما درون خودتان احساس می کنید. آیا تا به حال پیش آمده که یک معرفی از خودتان داشته باشید اما از این که ندانید چه کاری انجام می دهید، ترس و واهمه داشته باشید؟ از اعصاب و روان تان به عنوان یک منبع اضافی انرژی استفاده کنید تا از این طریق بیش تر از همیشه مشتاق و همراه به نظر بیایید.
در نظر داشته باشید که استرس و ترس در صورتی که درست توسط شما هدایت و کنترل شوند، می توانند به عنوان متحدین شما برای موفقیت تان در نظر گرفته شوند.
۹. تنها هدف هایی را دنبال کنید که واقعا می خواهید به آن ها دست یابید
تا کنون چند بار این جمله را شنیده اید که فردی بگوید: ” من می خواهم تا پایان این سال ۲۵ پوند وزن خود را از دست دهم “. اما با رسیدن دسامبر، وزن آن ها هیچ تغییری نکرده است ؟ هدف هایی که به جای ” من می خواهم ” با ” من باید ” مواجه می شوند، به صورت کلی محکوم به شکست هستند.
زمانی که می خواهید برخی از هدف ها را برای کمک به پیشرفت در کارتان تعیین کنید باید سعی کنید که میزان کارایی و عملی بودن آن ها را با متود RUMBA (Reasonable, Understandable, Measurable, Behavioral and Agreed upon) مورد آزمایش قرار دهید: بر اساس این متود، هر هدف شما باید کاملا منطقی (R)، قابل درک (U)، قابل اندازه گیری (M)، بر اساس رفتار (B) و قابل توافق (A) باشد. داشتن تنها چهار موقعیت اولی به تنهایی کافی نیست. شما و هر کسی که با این هدف های شما همراه می شوند باید کاملا بر عالی بودن و هدفمند بودن این ایده ها توافق داشته باشید و بدانید که عدم اشتیاق نسبت به اهداف دیر یا زود می تواند منجر به از بین رفتن آن ها شود.
۱۰. زمان زندگی تان را با ترکیبی از تفریحات، آموزش و یادگیری و کار کردن پر کنید
بر اساس کتابی که در این خصوص نوشته شده است، بیش تر افراد در کشور آمریکا تمایل دارند تا زندگی خود را به سه بخش زمانی مختلف دسته بندی کنند که هر یک از آن ها هدف واحد و مجزایی را دنبال می کنند و در نتیجه به صورت کلی آن را به سه جعبه زمانی متفاوت دسته بندی می کنند. از زمان تولد تا حدود ۲۱ سالگی، همه ی ما در جعبه ی یادگیری خودمان هستیم. ماموریت ما جذب کردن اطلاعات و توصیه ها از افراد با تجربه تر از خودمان در اطراف مان است. از سن حدود ۲۱ سالگی تا ۶۵ سالگی نیز ما در جعبه ی کار کردن خود قرار داریم که باید روی تولید سرویس ها و محصولات کامل خودمان متمرکز شویم. سپس در سن ۶۵ سالگی به بعد، ما کاملا بازنشسته می شویم و وارد جعبه ی تفریح و استراحت مان می شویم.
متاسفانه افرادی که زندگی خود را به این شکل پیش می برند و بر این اساس جلو می روند، خیلی زود نا امید می شوند و معمولا زودتر از زمان معمول می میرند، چرا که آن ها بدون شغل شان احساس پوچی و بی فایده بودن می کنند. آن ها چگونگی یاد گرفتن و تفریح کردن را از یاد می برند و فراموش می کنند که زمانی را نیز باید برای خودشان زندگی کنند. برای این دسته از افراد، زندگی بدون شغل و کار کردن هیچ معنا و مفهومی ندارد. در همین خصوص بسیاری از افراد جوانی که تازه وارد دنیای کار شده اند با این دو راهی مواجه می شوند که در خصوص تحمل کار خود یا ترک کردن آن چه تصمیمی را باید اتخاذ کنند.
آن دسته از افرادی که هنر ترکیب کردن کار، تفریح و یادگیری را در زندگی شان دارند، روند مطلوب تری را در زندگی شان دنبال می کنند. آن ها هر روز را به تصرف خود در می آورند و آن روز را متعلق به خودشان کرده و از آن بهره می برند.