عنوان کتاب: مسئولیت پذیری فضیلت گمشده در خانه، مدرسه و اجتماع
نویسنده: دکتر علی صاحبی
این کتاب با الهام از آموزههای تئوری انتخاب وروانشناسی کنترل درونی نگاشته شده است . وقتی در زندگی خود روانشناسی کنترل درونی (مسئولیتپذیری) را جایگزین روانشناسی کنترل بیرونی (عذر و بهانه و دلیل تراشی )میکنیم ،بدون اینکه در جهان بیرونی اتفاق خاصی رخ بدهد ،زندگی ما غنیتر، خوشایندتر و معنادارتر میشود و احساس کنترل مؤثری بر زندگی خواهیم داشت .این اثر یک کتاب کار است که باید آموزههای آن را بکار گرفت .به قول بودا اگر برای شما سودمند بود، ادامه دهید و به دیگران نیز توصیه کنید و اگر سودمند نبود ،آن را به سادگی به سطل زباله بیندازید. امیدواریم این کتاب مسیری روشنتر و معقولتر به خوانندگان نشان دهد تا در راه دستیابی به بینشی تازه ،بر میزان انرژی خود بیفزایند، اثربخشی خود را بیشتر کشف کنند و گستره عمل و اقدامات مؤثرشان را در زندگی وسعت بخشند.
در نگاهی اجمالی، مسئولیتپذیری به معنای درک مفاهیم زیر است:
- من مسئول انتخابها و اعمالم هستم.
- من مسئول شیوه اولویتبندی زمان و انرژی خود هستم.
- من مسئول آن سطح از حضور ذهن، هشیاری و توجهی هستم که به محل کار میآورم.
- من مسئول مراقبت لازم یا بیتوجهی نسبت به بدنم هستم.
- من مسئول حفظ رابطهای هستم که انتخاب کردهام در آن پای بگذارم یا به آن استمرار بخشم.
- من مسئول چگونگی برخورد با دیگران هستم؛ مثل فرزندان، والدین، همسر، خواهر، برادر، همسایه، رفقا، فروشندهها و کارمندان ادارهها.
- من مسئول معنادهی یا شکست در معنادهی به وجودم در این کره خاکی هستم.
- من مسئول خشنودی و رضایتمندی خود هستم.
- من مسئول تمام جنبههای زندگی خود، اعم از مادی، احساسی، شناختی، فکری و معنوی هستم.
- من مسئول پیامد تصمیمها و اقدامها یا بی تصمیمی و انفعال خود هستم.
منظور از مسئول بودن این نیست که خود را سرزنش کنیم و احساس گناه داشته باشیم؛ بلکه به این معناست که خود را مسئول زندگی، رفتار و اقداماتمان بدانیم. این نکته مهمی است که باید همواره به یاد داشته باشیم.
نکته مهم این است: در حالی که ذهن اولین و اصلی ترین ابزار بقا و زنده ماندن ماست، کارکردش مانند قلب و کلیه و معده خودکار نیست. شیوه به کارگیری ذهن را ما انتخاب می کنیم. می توانیم به آنچه ذهن می گوید بی درنگ گوش کنیم و از آن تبعیت کنیم یا آنچه را می گوید نخست ارزیابی و سپس انتخاب کنیم که از آن تبعیت نمی کنیم. می توانیم به واقعیت ها احترام بگذاریم یا با آنچه ذهن به ما القا می کند همراه شویم و بگوییم واقعیت همین است که ذهن من می گوید و در بیرون واقعیت دیگری وجود ندارد.
فقط ما انسان ها توانایی ارزیابی داده های ذهنمان را داریم، می توانیم آن را با ارزش هایمان مقایسه و آن گاه انتخاب کنیم که گفته های ذهن را بپذیریم یا خلاف آن چه ذهن سعی در القایش دارد عمل کنیم. می توانیم تشخیص دهیم که اقدام و عملی منطقی، اخلاقی و عاقلانه است و با این حال خلاف آن کنیم…